مسجد تالشان مقيم «بازار تهران» تا «شهرپيوتو» روسيه: جوانان خبرنگار تالش ، بخوانند!


مسجد تالشان مقيم «بازار تهران» تا «شهرپيوتو» روسيه:

جوانان خبرنگار تالش ، بخوانند!

«... دارند از تالش سوء استفاده ابزاري مي كنند .تمام بازار تهران را غارت كردند... بر ...[با نقطه چين توهين را پوشانده ايم]»

مقدمه:

آنچه را كه در بالا مشاهده مي نماييد ،‌ نه اينكه تصور شود از وبلاگ يكي از جوانان ... كه اكثرن از احساس پاك جواني لبريزند و شور وشوق بي مثالي در چنين سن و سال ها با خود دارند ـ و در جاهايي كه واژه كم مي آورند و در تجزيه و تحليل موضوعات گوناگون پيرامون شان عاجز مي مانند ، از دشنام و پرخاشگري و... بهره ي وافر مي برند.نه . اشتباه نشود . بل از سايت شخصي يك فعال غير تالش بروز و ظهور رسيده است . باورتان مي شود؟! بله درست است . شايد شما را هم به تعجب وا دارد. ‌اين جملات آن جوان را ،‌ از سايت فوق الذكر به عاريه گرفته ايم.البته بخش هايي را نيز مسلمن به نوعي توهين به حساب مي آمد ، با نقطه چين رنگ و لعابش را پوشانده ايم .سايتي كه مي بايست به دفاع از تاريخ عبدالفتاح فومني ، يا به سرگذشت سردار تالش ، نعمت ا... خان آلياني و... مي پرداخت ، به چه سرنوشتي دچار گشته است ؟

از طرفي چون اين سايت  واژه تالش را به يدك مي كشد خودمان نيز از اين بايت رنجيده خاطريم و دوست داريم روز به روز پر رونق تر شود ، نه اينكه چند جوان در مديريت از پمپاژ شعارها ، ‌اينگونه آن را به زير سؤال ببرند.

سؤال مي شود؛ آيا آن كارشناس موسيقي و رئيس كانون ... هنرمندان ايران كه به حرمت نام بلند موسيقي تالش ، نام و تجربه اش را هزينه نموده و در چنين همايش هايي شركت مي نمايد كه امروزه از داده هاي 11سال قبل «معلم و مدير بخش كمونيزم علمي» تجهيز شده ، كه در خبر نامه داخلي ... (سال اول شماره اول آذرماه 82)صراحتن گفته بود:«با برگزاري همايش ها ،‌ كنفرانس هاي علمي فرهنگي مشترك و با استفاده از تجارب يكديگر مي توان به اهداف بلند آرماني خود دست يافت» ،‌ اطلاع دارند؟ اگر دانسته باشد و اطلاعات كافي و وافي در اختيارش قرار بگيرد ، ‌آيا مجددن نام پرآوازه شان را هزينه ي «معلم و مدير بخش كمونيزم علمي» خواهد نمود؟

همان اهداف و آرمان بلندي كه با دكمه ي «آلن» به صراحت رهنمود داده مي شود :«تالشان مي توانند تشكيلات خارج از كشور تشكيل دهند . براي اين هدف غرب مي تواند كمك هاي مالي هم به تشكيلات تالش اختصاص دهد.»كه امروز به صورت پمپاژي در فضاي مجازي در اختيار جوانان مظلوم تالش قرار مي گيرد.

خوشبختانه و يا به نوعي متأسفانه اين موضوع پاجوش زده و دارد خود را به خوبي نشان مي دهد.علي الخصوص در اين يك دهه يي كه چه با نام موسيقي و چه با فهرست قرار دادن تأليفات و آرشيوي كه ما در تاريخ بيستم فروردين سال جاري آورده بوديم :‌گذشته چراغ راه آينده است . بر همين اساس ما از همان گذشته كمك گرفته و آنچه را كه در اين سال ها به دل آرشيو سپرده ايم به باز خواني بخش كوچكي از آن مي پردازيم . تا هم مسئله رفع و رجوع به آرشيو مستند گردد و هم ما به غبار روبي از گذشته رفته باشيم و با اين يادآوري مختصر ، كمر نعمت ا... خان آلياني را كي شكست؟ ـ‌ كه واژه ي تالش بود و نه خود تالش . اگر واگويه هاي بر آمده از دل دكتر شاپور آلياني را به دقت مرور نماييم به خوبي پيداست ، در هر بُرهه ي زمان ، مي بايست هشيار بود . وقتي نهضت جنگل كه تالش در آن همه كاره بود ، بصورت مواد خام ، نظاره گر آينده است و تأسف برانگيزتراينكه حتا جوان آلياني نداسته ويا نتوانسته واگويه هاي دكتر آلياني را دريابد كه فصل به فصل اش حاوي پند و پيام است . چرا نهضت جنگل را رها كرده اند و جوانان را بسوي معرفي«معلم و مدير بخش كمونيزم علمي» و... سوق داده اند كه در اين باره بصورت مفصل در آينده ي نزديك خواهيم پرداخت. واين يادداشت پيش رو را در چند دسته همانند پرده هاي موسيقي يا «همان تالشه هوا» تقسيم نموده ايم ، تا موضوع هر يك در سر جاي خود قرار گرفته باشد.

«تالشه هوا»ي اول:

چند سال قبل،آن هم در ماه مبارك رمضان ،‌ در مسجد تالشان مقيم «بازار تهران» بجاي مداحي و مرثيه خواني و... از جواني دعوت مي شود(براي دريافت موضع به آرشيو شان مراجعه شود) تا از «نوروز» و نوشتار رونويسي شده ي دكمه ي «آلن» بر گرفته از قلم و انديشه ي سياست بازان آنسوي مرز ، كه «هم اكنون در شهر پيوتو روسيه زندگي» مي كند ، همراه با «فعاليت هاي پژوهشي و سياسي » ديكته شده ي «شوراي اروپا» به داخل مسجد كشانده و به تالشان تزريق نمايد.

در همان مكان مقدس گفته مي شود «باوجود اينكه نزديك به 25 درصد جمعيت آذربايجان را تالشان تشكيل مي دهند ، متأسفانه امكان هيچ گونه فعاليتي به تالشان آن ديار از آغاز تا كنون داده نشده است.» و آن خبر نامه داخلي (سال اول شماره اول ...) را نيز سند قرار داده و به تالشان مقيم «بازار تهران»حال نشان داده بود ، يا بر اساس مفاد آن ، ‌براي حضارقرائت شد ، خود مبحثي ديگر است . غافل از اينكه در همان مسجد تالشان مقيم «بازار تهران» ـ تالشاني هم بودند و مي دانستند ، در سلف آن خبرنامه كه در هشتپرتوالش منتشر مي شود و ماهيانه 25 نسخه نيز پيش خريده مي گردد ،‌ نوشته شده بود:« همين كه وارد خاك جمهوري آذربايجان شديم و ديدند كه ما تالشيم بلافاصله خبرنگارشان را فرستادند با ما مصاحبه كردند و در همان روز گفتگوي ما در راديوي باكوپخش شد.»

حال بماند هزينه ي آن خبر نامه رنگي را ، ‌آيا  خيرين همان «بازار تهران» متقبل گرديدند ، يا از جيب مبارك شان هزينه شده بود؟ و يا آن 25 نسخه ي پيش خريد شده ( كه شايد 250بوده ما صفرش را نديده ايم و يا همان 25 درست مي باشد غلط هاي چاپي است ديگر،‌گاهي پيش مي آيد!) كه اگر از جيب مبارك مان هزينه مي شد ، سوال است ، آن خيري كه بعدها خواهد آمد در اين راه قدم بگذارد ، براي سند قرار دادن و قطعيت موضوع آيا گسلي براي ايشان ايجاد نخواهد كرد؟آن خير ،‌ ناخود آگاه نخواهد گفت : در (مهر ماه 82) آن شخصي كه از مُسكو مهمان شما بوده ،‌ آيا با هواپيما آمده ؟‌با قطار آمده ؟ با اتوبوس آمده ؟ و حال كه آمده با هزينه ي شخصي اش آمده ، يا با هزينه ي خيري چون بنده ؟ بالاخره يكي بايد به ايشان پاسخ دهد.

تا جايي كه اين «معلم و مدير بخش كمونيزم علمي» صراحتن در آن خبر نامه ي داخلي افشا نموده «بنده با بازديدي كه از مناطق مختلف تالش نشين ايران داشته ام و...» لابد از جيب مبارك خود هزينه نموده است . اگر غير از اين بوده باشد ، مي بايست اول از خيرين مجوز دخل و خرجش را مي گرفتيم و به مردم علي الخصوص به همان تالشان فهيمي كه در مسجد«بازار تهران» شنونده ي سخنان آن جوان بودند ،‌ گزارش مي داديم .كه امروز «غارت»‌گر جلوه داده شده اند.

وقتي به فرض هم گفته باشيم كه «نوروز سياسي نبود»اما در خبرنامه ي اشاره شده ي بالا هم قطار نوروز «معلم و مدير بخش كمونيزم علمي» از «فعاليت هاي پژوهشي و سياسي » خود دفاع نموده است و امروز در آژانس خبرگزاري «ركس»فعال است .  اگر چه خودمان بسيار مايليم ،‌همچون دكمه «آلن» ـ دكمه ي «ركس» نيز رمز گشايي گردد. هرچند پس و پيش «ركس»نيز براي ما مشخص و روشن است ، ولي مي خواهيم با داده هاي آنها قدم برداريم.

«تالشه هوا»ي دوم :

همانگونه كه در بند اول اشاره شد ، اگر ازروي دقت به بيوگرافي «معلم و مدير بخش كمونيزم علمي» و فهرست تأليفات به نمايش گذاشته شده اش بنگريم و مختصر وراندازي به اطراف خودمان بكنيم در خواهيم يافت كه ما در همين ماسال خودمان مي توانيم جواني را بيابيم كه حتا محاسن اش در نيامده ، اما صاحب چندين جلد كتاب است . يا جواناني مشابه ي آن در تالش صاحب آثاري از خود هستند. هم چنين در خود اسالم يا در منطقه فومنات و در جاي جاي كل تالش ـ گذشته ازآنها ،‌ فرهنگياني داريم كه در لغتنامه نويسي و فرهنگ تالشي صاحب چندين و چند اثر اند . از همه مهمتر اساتيد برجسته دانشگاهي داريم كه تالش اند و هيچ زمان به نام تالش به خود اجازه نداده اند تا باعنوان قراردادن تاليفات شان ـ‌ نام شان را برجسته نمايند تا در قالب سياست از آنها بهره برداري گردد.

اگر ما بخواهيم عناوين كتاب را شاخص قرار دهيم ، در خود استان گيلان با 500هزارتومان مي توان صاحب اثر شد.خوشبختانه آنقدر ناشر هم فراوان است كه در قالب نشر و تحويل كتاب با اقساط هزينه نيز راضي مي گردند.و اين مبالغ را اگر پلكاني در نظر بگيريم بر فرض مثال شخصي داراي 20 ميليون سرمايه باشد ، مي تواند تا 40 جلد كتاب توليد نمايد و ناشر هم با آن هزينه ها سر هر ماه يك يا چند جلد كتاب تحويل صاحب اثر مي دهد. وانگهي اگر به دقت به تاريخ انتشار80 سال قبل تالشان آنسو بنگريم ، همه ي اين فهرست واره يي كه تنها با جابجايي كلمات نام اثري را تشكيل داده اند ، نشأت گرفته ازتاليفات همان 80 سال قبل است . حقير 13 سال است در كارگاهي سياه مشق پس مي دهم ، اگر همان ها را تدوين و صفحه پردازي نمايم به جرأت مي توانم بگويم به 50 جلد مي رسد و هر زمان كه دلم بخواهد از همان انباشت هاي قبلي ام كه در مجلات تخصصي نيز به چاپ رسيده كتاب توليد نمايم.آيا اين ها نيز شامل عنوان ها مي شوند؟ كه اگر بشود در همين لحظه يي كه دارم اين وجيزه را مي نويسم ، البته با پوزش از بزرگان ادب و هنرقوم نجيب تالش ، 50جلد كتاب بايد داشته باشم و بالاتر از «معلم و مدير بخش كمونيزم علمي» قرار بگيرم . حال شايد جوانان تالش نيز از اين كتاب هاي چاپ نشده داشته باشند . براستي اين شيوه ، ‌شيوه ي منطقي است؟ باز يك بار ديگر كتاب دكتر شاپور آلياني را خوب ملاحظه نمايند.

راه دور نرويم در منطقه ي خودمان شخصي روزي در يكي از آثارش گفته بود «بخشي از پشتون هاي افغانستان نيزتالش اند» ودر چاپ بعدي ديد مي تواند در رد آن نيز كتابي توليد نمايد در خصوص آن تجديد نظر نمود . همان آثار نيز مي تواند در فهرست تاليفات قرار گيرد و اگر همه ي آنها را در هم خلاصه كنيم عصاره اش مي شود يك جلد كتاب.اين گونه فهرست واره هاي كتاب و عنوان بندي هاي تبليغي  در بيلبورد تبليغاتي قرار مي گيرد.كه متاسفانه نه اينكه اين آسيب به داخل مساجد رخنه نموده ، ‌بلكه در ذهن جوانان تالش نيز نهادينه شده است .

جواني كه در بالا اشاره شد ، فهرست را آموخته است ، و عنوان را مي داند ، اما از مواد خام شخصيت هاي تاريخي قوم خود بي خبر است . يا  شيوه ي ديالوگ و برقراركردن ارتباط با اشخاص را فراموش مي كند كه چگونه «غارت كردند»؟ از كجا «غارت»‌شده است ؟ و آن شخص «غارت » كننده غنايم را به كجا برده است ؟ مگر تالش خبرنگار ندارد، تا بتواند در آن واحد با مصاحبه هاي ... اين موضوعات را در قالب خبري پوشش دهند؟

از طرفي ،  اگر به مسايل روز توجه نشود ،‌ معضلات تالش را در نيابند و از تاريخ تالش بي خبر بمانند ، ‌ناخود آگاه مردم را شگفت زده خواهند نمود . پس وظيفه ي خبرنگاران جوان تالش در اين خصوص چيست؟ كه مي توانستند با الفاظي چون «ر» اين مبلغ را خورده است . «ن» خواسته اين مبلغ را براي فلان موضوعي هزينه كرد. «ط» اينگونه برده است .«س» اينگونه «غارت» كرده است. و مال باختگان را نيز با همان شيوه ي الفبايي و نام اختصاري ر، و، ت،‌ ق و... در جرايد شان معرفي نمايند. وقتي كه دانشگاه ايروان را كه عليه تالشان همايش برگزار نموده وارونه به مردم معرفي مي كنند ، چرا در اين خصوص گزارش تهيه نمي كنند؟

جالبتر از همه در پرهيز از فهرست اين تأليفات ،‌ هيچ زمان به نام خودشان خرج نمي كنند ، كه با استفاده از «ترجمه و شرح حال» جواني كه فهرست را اينگونه مي شناسد ،‌ اما در تحليل از موضوعات پيرامونش به دشنام و پرخاشگري روي مي آورد. بي آنكه بداند 80 سال قبل اين فهرست تأليفات در آرشيو تالشان آنسوي مرز موجود است ومديرغير تالش اين سايت هم به خوبي اين را مي داند و رونويسي شده اش امروز با رنگ و لعابي ديگر ،‌آنهم با فكت گرفتن ازگفته هاي11سال قبل ـ در سفري كه «معلم و مدير بخش كمونيزم علمي»به تهران داشته و سندش نيز در (خبرنامه داخلي سال اول شماره اول آذرماه 82) موجود است ، اين شخص در آن رسمن گفته است :«رفت آمدهاي غير رسمي كه قبلاً بين اين مناطق صورت مي گرفت بايد امروز به صورت رسمي و برنامه ريزي شده و هدفمند انجام پذيرد . با برگزاري همايش ها و كنفرانس هاي علمي ،‌ فرهنگي مشترك و استفاده از تجارب يكديگر مي توان به اهداف بلند آرماني خود دست يافت و همچنين از طريق نشريات و مطبوعات و تبادل اطلاعات مي توان اين ارتباط را بيشتر نمود.» اگر دقت شود در «تبادل اطلاعات» ، همه ي آنچه را كه اين شخص در طول اين يك دهه رشته بود «آلن» يك شبه پنبه كرد.

«تالشه هوا»ي سوم:

بر مي گرديم به دانشگاه ايروان جمهوري ارمنستان و همايش هايي كه تاكنون در اين دانشگاه به نام «تالش شناسي» برگزار شده است . در هر همايش واژه ي تالش سر لوحه ي كار برگزاركنندگان نيز قرار گرفته است . ‌يكي از پژوهشگران گيلاني كه به تازه گي گويا تاريخ عبدالفتاح فومني را نيز بازخواني كرده است ، درهمايش اول در كنار يكي از مديران مسئول و گيلان شناسان خبره گيلاني و ديگران حضور داشت و در آن همايش «معلم و مدير بخش كمونيزم علمي» به نام تالش دو مقاله ارايه مي دهد . يكي از مقاله هاي جنجالي را در برنامه صبح و ديگري را در برنامه عصر آن همايش مي گنجاند ، كه كنجكاوي مدعوين و حضار را بر مي انگيزاند. حتا همگان را به شگفتي وا مي دارد مگر مي شود در يك همايش يك شخص دو مقاله و سخنراني داشته باشد يا برايش رزرو نموده باشند؟تا آنجايي كه همه به اين باور مي رسند ، مديريت اصلي اين همايش را همين«معلم و مدير بخش كمونيزم علمي» بر عهده داشته است .

در اين خصوص اسنادي موجود است. در اينسو يكي از فعالان غير تالش به واكنش از همان همايش اول بر مي خيزد كه چرا همه ي دعوت شدگان ، پژوهشگران گيلاني ـ و غير تالش مي باشند؟ و در اين سهم خواهي از اين همايش رفتن ها ،‌ نه اينكه اين فعال غير تالش در همايش هاي بعدي حضور مي يابد ،‌ بلكه نايل به مدركي نيز مي گردد(!) حال توسط چه كسي يا كساني ـ كه هنوز اطلاعات دقيقي در دست نيست و ماجراي كتاب عبدالفتاح فومني و سكوت اين فعال غير تالش ـ آيا اين شك و شبهه را براي تالشان به يقين نمي رساند كه تئوريزه شدن اين موضوع از كجا از نشأت گرفته است ؟ آيا دست پنهان «معلم و مدير بخش كمونيزم علمي» و مسئولين برگزار كننده همايش ها در كار بوده ـ تا آن دو پژوهشگر در قبال هم سكوت پيشه كنند؟

آن «معلم و مدير بخش كمونيزم علمي» خود به صراحت « فعاليت پژوهشي و سياسي خودرا » به گونه يي در آن مقالات گنجانده بود كه به سهم خواهي خاك و« كشورثالث»و پرچم و... به مشام مي رسيد. و در «تبادل اطلاعات» سياسي مي بايست يكي كوتاه بيايد و امتياز بدهد تا بتواند خود نيز در برهه يي از زمان امتيازاتي را كسب نمايد .آيا غير از اينست ؟ اگر غير از اين است ، چرا اين فعال غير تالش همچون جزوه ي «زرتشت پيامبر تالشان» در هيچ جريده ي تخصصي و روزنامه هاي يوميه با قلم اش چند سطر در خصوص «تحريف كتاب عبدالفتاح فومني»بازتاب نداده  است ؟ مگر نمي گوييم ما «تالش شناس» هستيم ؟

كه اگر به ذخاير معنوي تالش بنگريم ، ‌كتاب عبدالفتاح فومني طلاي 18عيار«تالش شناسي»ست . وقتي كه از كنارش بي تفاوت مي گذريم و اجازه مي دهيم پژوهشگري ديگر ، آن طلاي 18عيار تالشان را به گِل رُس تبديل نمايد و خود آن پژوهشگر زرگر مي داند كه چه طلايي نابي را از صندوق تالشان بيرون كشيده است ! و آيا كليدش در همان دانشگاه ايروان ارمنستان با رمز«معلم و مدير بخش كمونيزم علمي» اهداء شده است كه زير بم مقالاتش را نيز مي دانست و نفر سومي كه مدرك را بنجاق آن دانشگاه نمودند تا هريك از آنها در شرايط خاص قدم بردارد و جوانان را بجاي پرداختن كتاب هاي كُهن و پژوهشي و همچنين به نهضت جنگل كه هنوز 80 درصد از موادخام اش در هاله يي از ابهام باقي مانده ، مهمتر از همه از ستاره گان پرفروغ نهضت خود غافل مانده ـ به سمت و سويي سوق دهند؟

جالب تر اينكه بيوگرافي اش را نيز حتا به نام خود ثبت و ضبط نكرده اند و با شناسنامه جوانان عزيز تالش ـ كه اگر آن جوان مي دانست ،‌غلامعلي بابا ماسوله كيست ؛ هيچ زمان به خود اجازه نمي داد تا شرح حال ديگران به نام او در سايت شخصي يك فعال غير تالش رقم بخورد؟

«تالشه هوا»ي چهارم:

جوانان خبرنگار تالش و عزيزان رسانه ؛ بند آخر كلام را بهتر ديديم از تجربه و قلم استاد سيد حسين ضيابري سيدين كارشناس رسانه بهره بگيريم ـ و مي دانيم كه نام بلند و قلم وزين اش را محال است كسي نشنيده باشد. مگر مي شود قلم داشت ، با مطبوعات خوش و بش نمود و از نام پرآوازه ي اين معلم مطبوعات و كارشناس رسانه غافل ماند كه گفته است :«از نظر من حرفه يي ها ، ‌هميشه ماندگارند و فرد حرفه يي كه داراي دانش و تجربه ،‌دورانديشي و كلان فكري ،‌ با اخلاق ،‌ مرام  ، درستكار و پاكدامن و... بر همگان تأثير گذار است ... كه حس تحسين ديگران را بر مي انگيزد . بي اخلاقي در كارها سبب نگراني و تشويش اذهان عمومي مي گردد...» هماني كه در «بازارتهران» تشويش خيرين تالش را بر انگيخته است  و خيرين در مانده اند ، مبلغ يا هديه يي كه مي دهند ، ‌آيا خبرنگاري هست در حراست از پولشان ،‌ با قلم اش آنرا جراحي كند و ناخالصي ها را از خالصي ها جدا نمايد؟ و با ر،‌ ت ،‌ ب ،‌ ث و... گزارش تهيه نمايد و مردم ،  از جمله صاحبان آن هديه يا مبلغ را آگاه سازند؟ اگر هديه اش در راه سياسي بازي صرف شد و رنگ و پرچم و كشور و... را به خود گرفت ، آيا همگان از آن باخبر خواهند شد؟

دوستان خبرنگار جوان؛ ببينيد اين سطرهارا معلمي گفته است كه تمام عمر خود را در رعايت ازاخلاق حرفه اي خود صرف نموده است :«مهم اين نيست كه هر مطلبي را بتوان نوشت » و يا مصاحبه نمود و يا رونويسي از دست اين و آن ،‌افكار عمومي را «سردر گم» كرد.«ما كه خود را وجدان بيدار و زبان گوياي جامعه مي دانيم»آيا نبايد آن «نبايد»هاي گفته نشده را كه عده يي چه با رمز چه بي رمز چه با «معلم و مدير بخش كمونيزم علمي» و چه با دكمه ي «آلن» وچه با سايت شخصي و مطبوعات رقم مي خورد و هر از چند گاه خود به خود مي سوزد و رنگ مي بازد ، به رشته ي تحرير درآورد؟

ناگفته نماند كه گفته شده بود ، سايت شخصي اين فعال غير تالش ، رتبه ي دوم را كسب نموده است و خبرش را يكي از جوانان تالش در جريده اش به صورت خبر بازتاب داده بود و هنوز چند هفته از اين همه پرسي مجازي نگذشته كه جوان ديگر تالش بي آنكه دريابد با آن چه كرده است ؟‌ببينيد اين ناپرهيزي ها را ؟ آنهم جلوي چشم خبرنگاران جوان تالشي كه هم در خبرگزاري ها زحمت مي كشند و هم در مطبوعات ـ‌ بي آنكه تحليلي در اين خصوص ارايه دهند . چرا تاكنون چنين كاري از خود ارايه نداده اند؟‌ چيزي ست كه در آينده افكار عمومي از آنها خواهد خواست «اگر خود پايبند اصول و اخلاق نباشيم چه كسي بايد ما را هدايت كند؟».

وقتي كه قلم مان هدايت گرجامعه باشد و اگرخداي ناخواسته اين قلم كوتاهي كند ،‌در بين مردم نه تنها نام مان ، بلكه قلم مان نيز خواهد شكست . سؤال مي شود ، آيا خبرنگاران تالش تاكنون توانسته اند به آرشيو تالش دسترسي پيدا كنند ؟ اصلن تالش آرشيوي دارد؟ اگر يك تالش از آنها پرسيد «آلن » كيست ؟ «كار و شغل آلن» چيست ؟ توان پاسخگويي به شهروندان خود را دارند؟ يا خيري ناخود آگاه از آنها پرسيد:«معلم و مدير بخش كمونيزم علمي» كيست؟و يا دهها سوژه همچون كتاب عبدالفتاح فومني ها را در فضاي مجازي يا مكتوب مي بينند آيا مي توانند براي تنوير افكار عمومي وخيرين كه امروز شده اند«گروهي نسبتاً‌ زياد»و چرا گروه شده اند و «نسبتاً‌زياد»؟به صورت يك گزارش با قلم وزين شان اطلاع رساني نمايند؟

آنهايي كه به نام تشكل فرهنگي هنري كار سياسي  كرده اند و مي كنند حركت شان در گيلان ثبت و ضبط است و خبرنگاران جوان تالش اگر اين افراد را پنهان كنند مي دانند كه با قلم خود چه كرده اند؟آيا مي دانند كه با مجوزفرهنگي هنري نمي توان به تبليغ از كمك گرفتن از غرب پرداخت؟ آيا مي دانند كه سياست غرب رپرتاژ آگهي نيست و اين فرمول هاي پيچيده ي سياسي خود تئوريسين هايي را در كنار خود دارند ـ كه از خفيف ترين اش فرمول دانشگاه ايروان ارمنستان عليه تالشان بود؟آيا جوانان تالش اين را مي دانند؟ و آيا اين فرمول هاي سياسي را با قلم  شان سبك و سنگين كرده اند و مي دانند دكمه ي «آلن» چيست و انديشه ي «معلم و مدير بخش كمونيزم علمي» چه اطلاعات و فرمول هايي را در اينسو تبليغ مي كند؟

اگر شخص يا اشخاصي از شما پرسيد آژانس خبري « ركس» در پوشش همان «نبايد»هايي نيست كه قبلن گفته بود :« تالشان مي توانند تشكيلات خارج از كشور تشكيل بدهند و...»؟ و سند زنده اش 11 سال قبل در دسترس شمابوده و اگر با قلم تان كتمان گردد آيا باز «وجدان بيدار و زبان گوياي جامعه » خواهيم بود؟

 


آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: